اگه پسر بودم!!

یه مراقب احمقو گذاشتن سرما نمی دونست چیکار کنه از خوشحالی سرش با ....... بازی می کرد یعنی همچین روی اعصاب ما سر جلسه امتحان هی رفتو اومد رفتو اومد که دیگه خودم شخصا" می خواستم با خودکار سوراخ سوراخش کنم . فکرشو بکنید سر جلسه امتحان تخصصی که 20 تا سئوال باشه با 10 مین وقت می خوای تمرکز بگیری یه احمقی بیاد جلو کلاس بره بالا ممبر خروسی بخونه . نمی دونم به کی اون جلو چه جوری تذکر داد که بنده خدا دانشجوء بش گفت جناب این چه مدل صحبت کردن که این شد شروع همه چیز عوضی مراقب جواب طرفو با اون صدای نکرهو بلند این شکلی داد:

 می خوای پس چی بگم بت؟ بگم محترم؟اگه بگم محترم تو خوب می شی؟ آره؟ پس محترم سرتو بنداز روی برگت. هان ؟ خوشت اومد؟ بگم محترم؟می خوای کاملش کنم؟ پس آقای محترم سرتو بنداز روی برگت. ها؟ خیلی خوشت میاد؟ دوست داری بت بگن محترم؟ می خوای من همش اینجا وایسم بگمت محترم؟ آقا محترم. آقا محترم. بازم بگم؟

بگم؟ بگم؟ ............................

این محترم محترماادامه داشت تا  اینکه دید یکی از هم کلاسیا یه چیزی زیر پاش داره مثل مارمولک خزید سمت همکلاسی با همون صدا شروع کرد:

بدش من بدش من کاریت ندارم ااااااااااااااااه گفتم بدش من نمی دیش من گفتم کاریت ندارم .................... خلاصه اینکه تا تقلبو نگرفت بنده خدارو ول نکرد

بعدشم که اومد وسط وسط کلاس جوری که انگار دستش لای در گیر کرده جیغ جیغ کشون راه انداخت پشت سر هم این تیکه رو تکرارمی کرد تقلب نکنید تقلب نکنید تقلب نکنید تقل........... دقیقا تا پایان امتحان مثل اینکه ضبطش کرده باشن حالا گذاشته باشنش رو پخش ولی از بخت برگشته ما حالا نوارش پیچیده بود مردک اتصالی پیدا کرده بود نمی دونم  یا شایدم سوزنش گیر کرده بود.

 اون مراقب عوضی رو گذاشته بودن که مارو ساکت کنه ولی پیشنهاد من اینه که یکی رو هم باید میزاشتن سر جلسه تا خود مراقبرو خفه کنه. همه کلاسو متشنج کرد . بعدشم مثل این بچه ها هستن خبر بری می کنن به سرعت نور دوید سمت اساتید. نمی دونم بش گفته بودن بیشتر پولت می دیم ؟ یا ننتو میگیریم؟ آخه یه انسان چه طور می تونه اینقدر پستو رذلو بی وجدان باشه؟ آخه اگرم از اون تیکه کاغذ هم استفاده شده بود یه چیزی،خوب که خودشم می دونست که هیچ استفاده ای هم نشد. بیبشتر این نامردی بود که گفت فقط تقلبو بده به من لوت نمی دم ولی زد زیرشو.........  اونقدر روی اعصابمون تکنو رفت که دیگه مسئله به جایی کشیده شد که یکی از پسرای کلاس بعد امتحان دم در اساتید باش درگیر شد اون مراقب هم یه لحظه توی جو قرار گرفت فکر کرد اینجا سر کوچشونه شروع کرد به فحش دادن اینطوری شد که بقیه همکلاسیا که می خواستن بحثو بخوابونن یقه مراقبرو گرفتنو کار به همون جایی رسید که نباید می رسید. از کمیته انظباتی اومدن بچه هارو ببرن اصل کاریای درگیریرو از دانشگاه فراری دادیم. جناب رئیس گروه هم اصلا به روی خود مبارکشون نمیارن یکی هم نیست بگه جناب آقای ج.ز محترم استاد عزیز شما چرا توی انتخاب مراقب دقت نکردی؟ این دانشگاه مال ماست. اصلا برای ماست که پا بر جاست شما باید توجه می کردی. آخه از سر کدوم چهار راه کارگر پیداش کردی؟ میزاشتید بره به بنایش برسه آخه یه کارگر ساختمونو چه به کار فرهنگی؟

دارم می پوکم ولی نه به خاطر اینکه نتونستم تقلب کنما یعنی اصلا نیازی هم نداشتم به تقلب کردن برای اولین بار یه درسیو توی زندگیم خوب خوندم اینم همین درس بود،زورم گرفته به خاطر اینکه دلم می خواست اون مراقبرو جرش بدم ولی چون نتونستم الان توی دلم مونده دلم می خواد خودمو یه جوری تخلیه کنم. شاید می شه گفت خدارو شکر که پسر نشدم وگرنه ! وگرنهههه..... وگرنه! خوب وگرنه بازم هیچ غلطی نمی کردم. خیلی وقت بود از کسی متنفر نشده بودم ولی امروز حسابی خونم کثیف شد(سی؟! زوون داداش)

 آخه می دونید  پسرایی هم که اسمشونو رد کردن واسه کمیته انظباطی همه از همکلاسیای خوبو با شخصیت ما بودن نه از اراذلو اوباش ، احتمالا بی خوابیا هو فشار امتحانات هم توی این ماجرا بی تاثیر نبوده.

نظرات 19 + ارسال نظر
شهیاد شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:39 ب.ظ http://sahdalfa@yahoo.com

خودتو ناراحت نکن عزیزم.
تولدت گیلانتم مبارک:)

مرسی

پیپ خسته شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ http://tpipe.persianblog.ir

میگن یکی از عذابای جهنم اینه که اونجا هر روز از آدم امتحان می گیرند .البته به اضافه یک مراقب بی شعور. خدا نصیب گرگ بیابون نکنه

امیرعلی یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:22 ب.ظ http://amiralidiba@yahoo.com

از طرف منم به گیلانه خانوم تبریک بگو
در ضمن خدارو شکر که پسر نشدی تازه دختریو اینقدر شری خدا رحم کرد

ممنون از این همه لطفت هم از طرف گیلانه هم خودم!!

سحر یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ب.ظ

خوب می گی مراقب پس بنده خدا وظیفش همین بوده شما نباید دلخور بشی دوست من .
منم متولد دی ماه هستم ادمای دی همیشه بهترین هستند
:))

ارمیتا یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://armita3.blogfa.com

سلام وبلاگ من تازه تاسیس اگه خواستی به وبلاگ من سر بزن
در ضمن تا یادم نرفته تولد گیلانه خانم هم تبریک می گم

مهرداد دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:35 ق.ظ

سلام خانم مهندس
من خواننده همیشگی مطالب شما هستم ولی خوب امروز دیگه واجب شد براتون کامنت بزارم
توی این ماجرا خودتونم بدجور مشکوک می زنیدا
معلوم نیست حالا سر این ماجرایی یا اند ماجرا .
برای گیلانه هم بهترین ارزوهارو دارم

هپلی دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 ب.ظ http://dastanak.ir

سلام

ممنون که سر زدی٬ ولی حالا چرا اینقدر به پست های قدیمی علاقه داری ؟ پس جدیدا چی ؟

به دلیل اینکه خیلی اتفاقی وارد وبلاگ شما شدم و از همونجایی که اومدم جلو رفتم.
فکر م یکنم دلقک رو سرچ کردم البته اگه اشتباه نکنم.

سهیل دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ http://sohi.b@yahoo.com

سلام جیرجیرک خانومی عزیز و نازنین
از طرف بنده هم تولد گیلانتونو تبریک بگو.
راستی معنی گیلانه چی هست حالا؟

هپلی دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ http://dastanak.ir

خب

با اینکه اصولا ادمی هستم که داستانک نویسم و از نوشته های طولانی خوشم نمیاد

ولی این دفعه نشستم خوندم

شاید هم از روی بیکاری بوده !!!!

ولی حالا از روی هرچی که بوده باید بگم اولین کار اینه که

بح اعثاب خود مصلس باشید

تا امتحان های بعدی بهتر شود(نقطه)

البته من آخریشو امروز دادم ٬ تا دلت هم بخواد تقلبیدیم

مریم چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ

سلام عزیزکم دست روی دلم نزار که خون

محمد مزده یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

:دی
فکر کنم اون پسرایی که اسمشونو رد کردن واسه کمیته انضباطی واقعا پسر های با شخصیتی بودند که شما اینقدر عصبانی شدید :دی
من هم تولد گیلانه خانوم رو تبریک میگم
راستی سلام :دی
من یه مدتی نبودم و بابت تاخیرم واقعا شرمندم
از این پس در خدمتتون هستم :)

:))
ممنونم از لطفت محمد مژده نازنین

من پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:49 ب.ظ

عزیزم چیز لقتون درس میخوندین
وظیفه ی مراقب همینه
ما که درس میخونیم بی تقلب نمره میاریم
اینهمه هم ادا اصول درنمیاریم

pwinner دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:00 ب.ظ http://bitsy.me/3e

بزرگترین سایت پیش بینی مسابقات ورزشی همراه با جوایز میلیونی بدون قرعه کشی
پرداخت جوایز از طریق بانک های عضو شتاب انجام می شود لطفا هنگام ثبت نام در محل نام معرف بنویسید
Paniz joon
www.pwinner.com

barandeye parsi bozorgtarin site pish bini mosabeghate varzeshi hamrah ba javayeze milioonibedoone ghore keshi
javayez az tarighe tamamiye bankhaye ozve shetab pardakht migardad.
lotfan dar hengam sabte nam dar mahale name moaref benevisid paniz joon

ali mahrooz چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:53 ب.ظ http://www.byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی خوب وقشنگی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مور فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش. منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا اپلود ؟ ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بایhttp://www.byrapid.com

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ق.ظ http://acme.blogsky.com

سلام
اومدی نظر یادت نره

آیدا شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ http://www.pars.im


سلام

عجب سایتی داری شما

خیلی خوشم امد [قلب]

بهت تبریک میگم [گل]

اگه دوست داری از سایتت در آمد داشته باشی حتما یه سر به سایت زیر بزن

URL : http://www.pars.im

میتونی از بازدید هات درآمد مطمئن و خوبی داشته باشی

برای هر کلیک 80 تومن میده همه کلیک ها رو هم میشماره 2000 تومن جایزه عضویتشه امکان زیر مجموعه گیری هم داره برای هر کلیک زیر مجموعه 5 تومن به شما پورسانت میرسه اعتبار خود سایت هم عالیه و میتونی از پرداخت پورسانتت سر موقع مطمئن باشی

خواستی عضو شی حتما از لینک زیر استفاده کن

http://www.pars.im/signup.php?from=aida20&ref_code=f40fddb5d1ff53f7bb2ab3b740652181

امتحان کن ضرر نداره

من که تو وبم گذاشتم عالیه

URL : http://www.pars.im

شاد باشی دوست من [لبخند]

امیدوارم عضو بشی و درآمد خوبی هم کسب کنی [قلب]

تا بعد [بدرود]


به رسم خنده سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ق.ظ http://rasmekhandeh.blogfa.com/

"صدای زنگولة گردن خرها آمد. یوسف گفت: "برای شهر همسایه بهارنارنج آورده اند. چه بویی در هواست". زری دل نمی کند برود. آنقدر ایستاد تا خرها وارد باغ همسایه شدند و بارهای معطر خود را در خرند وسط باغ روی هم انباشتند.... زری تمام این مدت در نخ حرکات پیرمرد عرق گیر و سه تا پسرش بود. پیرمرد دوزانو رو به روی شکوفه های بهار نارنج نشسته بود و سبدها را می انباشت و پسرها سبدها را روی سرشان می گذاشتند و به خزانه می بردند... و زری می اندیشید که چرا پیرمرد پسرهایش را زن نمی دهد در حالی که موقع زنشان است، و بعد فکر کرد که آدمهایی که با این همه گل سر و کار دارند چه لزومی دارد زن بگیرند؟"

بخشهایی از "سووشون"سیمین دانشور

saeed یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ http://saeed87.blogsky.com

salam xubid?
omidvaram mashin va xune joftesh male u beshe ;)

saeed چهارشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ب.ظ http://saeed87.blogsky.com

baraye man jalebe k chra aksaran file nazarat ro securite mizanid ta kasi pm nade!YADAM RAF BGAM hI!! salaaaaaam
;))

برا خودمم عجیب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد