هفته ها صبر کردم تا ابروهام کاملا مثل پاچه بز بشه بتونم هر مدلی که خواستم بر دارم حتی واسه نامزدی دوستمم حاضر نشدم دست از این خفت بردارم تا اینکه بالاخره روز موعودفرا رسید و من راهیه آرایشگاه شدم اونم کدوم آرایشگاه ؟ آرایشگاه سر کوچه که نه اسم داره نه رسم داره فقط ای کاش سیستم بلاگ اسکای یاری می کرد شکل ابروهامو بکشم؛ یکیش نخو گردو کچل شده اون یکی لنگشم هشتیه موجدار یعنی این جیرجیرک بود که توی کوچه زجه می زد اونقدر حالم گرفته شده بود که هی می رفتم در خونه باز سر کوچه در خونه سر کوچه نه می تونستم برم و از طرفی هم می دونستم برگردم خونه برا جیرجیرک تیزی میزی می کشم طفلی آجی پر طلا هم مث بچه توله س.. بدون اینکه صداش دراد با من میومد سر کوچهو بر می گشت ته کوچه تا اینکه بعد از چندبار دور دور کردن وقتی دیدم دستم از دنیا کوتاست بر گشتم چش تو چشش زل زدم گفتم گ...و دنبالم نیا تخصیر تو بود ابروام این شکلی شد ( آیکن آجی پر طلا)
بعد با سرعت رامو گرفتم سمت خیابون اصلی فکرشو بکنید اعصاب مصاب نداشته باشی بعد اشتباهی دستت بره روی دکمه سبز گوشیت یه دوستی بیاد روی خطت که باهاش رو دربایستی هم داری بعد اون یه جریان طولانیو خیلی یواش طوری که نخواد بغلیشم بشنوه برات تعریف کنه خوب منم که نمی شنیدم چی میگه جز یه چیزی تو مایه ها ی برفک تلوزیون ششششششششششششششششششش بعد یهو صداشو می شنیدم که بلند می گفت خوب؟! بعد دوباره فییییییییششششششششششششششششششش خوب جیرجیرک؟
یه مسیر ی که رفتم یه نگاه به ساعت انداختم یه نگاه پشت سرم از آجی پرطلا خبری نبود زیر لب گفتم بی معرفت بعد مثل بچه آدم رامو کج کردم سمت خونه پیش خودم فکر کردم چقدر بد که حتی نمی تونم موقع هایی که واقعا به پیاده روی نیاز دارم برا خودم راه برم بدون اینکه پاهام بلرزه که الان یکی می کشتم توی ماشین بدون اینکه یه نگاه حرز سر تا پامو قورت بده اونوقت چه اهمیتی داره که من ابروهام دلبری باشه یا جنگل آمازون یا اینکه رود دجله فرات مثل الان باز گفتم خدا چرا من پسر نیستم؟ اونوقت الان یه دستمو می کردم توی جیبم اون یکی دستمم سیگاروووو !! سیگار !! ؟ پس همون بهتر که پسر نشدم می گن خدا خر داده شاخ نداده ها دقیقا برا من گفتن
پ.ن: وقتی برگشتم دیدم آجی پر طلا سر کوچه روی صندلی منتظر م نشسته