پهلوانان نمی میرند

صبح که اومدم اداره یه اطلاعیه دیدم در رابطه با همایش پیاده روی مختص خانوم ها منم که ذاتا" ورزشکار با یکی از همکارا که دوستمم محسوب می شه از طرف برگزارکننده همایش یه کفش اسپورت هدیه گرفتیم بعد پشت جمعیت که حدودا" 50 نفر بودن ایستادیم و وقتی همه حرکت کردند رفتند ما دوتا آسه آسه پشت سرشون راه افتادیم و 3 دقیقه بعد مث دوتا بچه دبیرستانیه سرتق زدیم توی فرعیو برگشتیم سر جای اولمون یعنی کنار آبمیوهو کیکو....... نشستیم پای خوراکیاهو هرهر کرکر تا نزدیک یک ساعت بعد که چشممون از دور به جمال خانومای همکار روشن شد سریع باز پریدیم توی فرعی و وقتی همه اومدن سر نقطه شروع_پایان مثل دو تا ملخ در حالی که نیشمون هم باز بودو سعی می کردیم خودمونو داغون نشون بدیم جستیم توی جمعیت. 

 

قرعه کشی شروع شد و نام نفر اولو بلند خوندند :

 خانم جیرجیر ک یک دستگاه گوشی موبایل نوکیا 

پ.ن :درست که توی مسابقه شرکت نکردم ولی انرژی که برای خنده صرف کردم فکر می کنم دو برابر انرژی بود که همکارا برای پیاده روی صرف کردن و اگر اونا فقط عضلات پاشونو به کار انداختن من علاوه بر عضلات پا برای جیم شدن ؛ از عضلات صورت همچنین شکم برای خندیدن ، از عضلات چشم برای  ....... هم استفاده کردم( دارم خودمو راضی می کنم که جایزم حلال)