یک روز خوب بهاری

زندگی یعنی روزی که امتحان میانترم داشته باشیو هنوز حتی یه اپسیلون هم نیگاش نکرده باشی بعد ساعتو  کوک کنی واسه صبح خیلی خیلی زود که بخوای پاشی بدرسی ولی از قضا دقیقا همون روز زمانی که زنگ می خوره یهو به خودت بیای زیر پتو یه طرح بدی که اگه قرار بر این باشه که هروز هروز بخوام  snooze  کنم زنگ گوشیمو که گوشیم میسوزه! بعد تصویبش کنیو  "stop "و بگیری تخت بخوابی تا ساعت 8 سراسیمه از جا بپری در حالی که به شدت دیرت شده بدویی آماده شی برا  اداره در صورتی که اصلا نمی دونی امتحانتم ساعت چند  یه آهنگ کوچه بازاری با لهجه غلیظ اصفهونی بزاری بخونه   :  

 خر نشی یه موقع نخی بخویی بری به همه بوگویی می خوام بگیرمت؛ دیگه تابلو شدی ناجور نه این جور نه اون جور دیشب تو خفا دیدمت با اون پسر با این پسر با این کچل با اون خپل از صدوق تا توحید.............. حیف بخوام بسونمت با اون پوزو چکو پاهو صورت بیام بسونمت؟! 

 "سینزه سال بعد"  

 دادا آخرش زورکی اسادمش      ( ملودیشم این بود: کیلیلیلیلی...)

بعد همینطور  همراه آهنگ از این سر اتاق قر بدی بری اون سر اتاق نتونی یه جوراب تمیز پیدا کنی بعد شدت کشو انعطافت کمرتو  افزایش بدی در حالی که از روی جزوه های وسط اتاق پا میزاری رد می شی بری توی کمد لباسا مانتوتو از دهن گاو دراری باز قر بدیو با همون اعتماد به نفس بری زیر تخت دنبال مقنعت بگردی .  

 

پ.ن: در جواب دوستی که خودش می دونه کیه لازم به ذکر شد بگم حالا فکر نکنید با یک عدد شپش مواجه شدید؛ خوب به هر حال نمی شه که همیشه همه چیز سر جاش باشه نه؟ به قول اون گربه پیششامد پیششش میاد دیگه.